نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391
ساعت : 14:41
نویسنده : SOLTAN
الف . کدام یک خسته و خواب آلود به نظر میرسد؟
ب.آیا میتوانید دوقلو ها را تشخیص دهید؟
ج.چند زن در تصویر فوق وجود دارد؟
د.چند نفر خوشحالند ؟
ر.چند نفر ناراحت هستند ؟
اگر توانستید به سئوالات فوق جواب پیدا کنید قطعا شما جزو باهوشترین افراد هستید !
:: برچسبها:
عکس,
س کس,
ی,
دانلود,
همه چی,
فیلم,
براا,
جک,
اس ام اس,
نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391
ساعت : 20:55
نویسنده : SOLTAN
:: برچسبها:
دانلود,
جک,
اس ام اس,
دانلود,
بازی ,
تبدیل ,
گوشی ,
به ,
مانیتور,
وبجت ,
موبایل,
و ساعت,
نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391
ساعت : 20:52
نویسنده : SOLTAN
:: برچسبها:
دانلود,
عکس س,
کس ی,
دانلود فیلم ,
دانلود,
بازی ,
دانلود,
اپلود پر سر عت فایل,
,
نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391
ساعت : 20:49
نویسنده : SOLTAN
:: برچسبها:
دانلود ,
جک باز,
عکس ,
س,
ک ,
س ,
ی,
بازی,
دانلود,
اپلود,
اندروید ,
pc,
نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391
ساعت : 20:48
نویسنده : SOLTAN
:: برچسبها:
دانلود,
بازی,
اندروید,
کامپیوتر,
همه چی,
جک باز,
اس,
ام,
اس,
دانلود,
ن رم ,
افزار,
نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391
ساعت : 20:46
نویسنده : SOLTAN
:: برچسبها:
دانلود,
نرم افزار,
جک,
اس ,
ام ,
اس,
اندروید,
بازی,
دانلود,
فول,
البوم وابی,
نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391
ساعت : 20:30
نویسنده : SOLTAN
:: برچسبها:
دانلود,
فول البوم,
جوک,
اس ام اس,
فیلم ,
عکس س,
,
نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391
ساعت : 20:28
نویسنده : SOLTAN
:: برچسبها:
دانلود,
برای pc,
دانلود فول البوم همه,
جوک,
اس,
ام,
اس,
دانلود,
نرم افزار ,
اندروید,
نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391
ساعت : 19:20
نویسنده : SOLTAN
نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391
ساعت : 19:18
نویسنده : SOLTAN
:: برچسبها:
دانلود,
بازی,
اکشن,
گرافیک,
بالا,
بیاتوت,
اس,
ام,
اس,
جک,
عکس,
س,
نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391
ساعت : 19:17
نویسنده : SOLTAN
:: برچسبها:
دانلود,
اندروید,
تمام برنامه ها,
بازی ,
افسانه ای,
نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391
ساعت : 19:16
نویسنده : SOLTAN
:: برچسبها:
دانلود,
بازی ,
اندروید,
معروف,
اس,
ام,
اس,
نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391
ساعت : 19:15
نویسنده : SOLTAN
لینک دانلود: http://filesear.com/kaqo4aoj40cu/BWv5.0.1.apk
لظفا برای دانلود لینک هارا روی مرور گر خود کپی کنید
:: برچسبها:
دانلود,
برنامه ,
اندروید,
کار امد,
,
نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391
ساعت : 19:11
نویسنده : SOLTAN
لینک دانلود:
http://filesear.com/8vuw1dh90pps/CoDBOZv1.0.5data.rar
لطفا برای دانلود لینک هارا روی مرور گر خود کپی کنید
:: برچسبها:
دانلود,
بازی,
کالل اف دیوتی,
عکس ,
س,
نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391
ساعت : 17:36
نویسنده : SOLTAN
مـا عــادت کـردیـم وقـتـی تـوی خــونـه فــیـلم مـی بـیـنـیم ،
تمام که شد و بـه تـیتـراژ رسـید دسـتـگاه رو خـامــوش مــی کـنـیـم
یـا اگــه تـوی ســیـنما بـاشــیم ســالـن رو تــرک مـی کــنـیم .
مـا تـوی زنــدگـیـمون هـم هـیـچ وقــت کــســانی کــه زحــمـت هـای اصــلـی رو بــرای مــا می کشن
نـمی بـیـنیم ،
ما فـــقـط کــســانـی رو دوســت داریـم بـبـینـیم کــه بــرامـون نـقـش بــازی مـی کـنن!!
:: برچسبها:
بیا,
عکس,
س,
دانلود,
,
نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391
ساعت : 17:34
نویسنده : SOLTAN
اززشت رویی پرسیدند آنروزکه جمال پخش می کردند کجا بودی؟
گفت : در صف کمال
. . .
اگر کسی به تو لبخند نمی زند علت را در لبان بسته خود جستجو کن
. . .
مشکلی که با پول حل شود ، مشکل نیست ، هزینه است
. . .
همیشه رفیق پا برهنه ها باش ، چون هیچ ریگی به کفش شان نیست
. . .
با تماl فقر ، هرگز محبت را گدایی مکن
و با تمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن
. . .
هرکس ساز خودش را می زند، اما مهم شما هستید که به هر سازی نر قصید
. . .
مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد
. . .
شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار
. . .
وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون کرده ، تا خودت باشی و خودش
. . .
یادت باشه که :
در زندگی یه روزی به عقب نگاه میکنی . به آنچه گریه دار بود می خندی
. . .
آدمی را آدمیت لازم است ، عود را گر بو نباشد ، هیزم است
. . .
کشتن گنجشک ها ، کرکس ها را ادب نمی کند
. . .
از دشمن خود یک بار بترس و از دوست خود هزار بار
. . .
فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد
:: برچسبها:
عکس,
س,
دانلود,
همه چی,
اس,
ام,
اس,
نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391
ساعت : 17:32
نویسنده : SOLTAN
هنگام بازديد از يک بيمارستان روانى، از روان پزشک پرسيدم
شما چطور ميفهميد که يک بيمار روانى به بسترى شدن در بيمارستان نياز دارد يا نه؟
روانپزشک گفت:
ما وان حمام را پر از آب ميکنيم و يک قاشق چايخورى، يک فنجان و يک سطل جلوى بيمار ميگذاريم و از او ميخواهيم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهميدم. آدم عادى بايد سطل را بردارد چون بزرگ تر است.
روانپزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زير آب وان را بر ميدارد... شما ميخواهيد تختتان کنار پنجره باشد؟
********
1. راه حل هميشه در گزينه هاي پيشنهادي نيست.
2. در حل مشکل و در هنگام تصميم گيري هدفمان يادمان نرود . در حکايت فوق هدف خالي کردن آب وان است نه استفاده از ابزار پيشنهادي.
3.همه راه حل ها هميشه در تير رس نگاه نيست.
:: برچسبها:
دانلود,
بیا,
همه چی,
جک,
اس,
ام,
اس,
نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391
ساعت : 16:46
نویسنده : SOLTAN
:: برچسبها:
دانلود,
عکس خفن ,
عکس,
مسی,
رونالدو,
نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391
ساعت : 16:46
نویسنده : SOLTAN
امروزه در دنیا روزگاریست که شیطان فریاد میزند ادم پیدا کنید سجده می کنم.
نوشته شده در یک شنبه 19 آذر 1391
ساعت : 16:27
نویسنده : SOLTAN
برای مشاهده لینک به ادامه مطلب مراجعه کنید.
نوشته شده در شنبه 18 آذر 1391
ساعت : 22:42
نویسنده : SOLTAN
برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید.
نوشته شده در جمعه 17 آذر 1391
ساعت : 14:0
نویسنده : SOLTAN
لینک ها:
لطفا برای دانلود لینک هارو روی مرورگر خود کپی کنید.
سوالات: http://up.toca.ir/images/r3ayut5iotd9rggy1qq0.docx
پاسخ: http://up.toca.ir/images/utg1cs1fw5myjwi8bic4.docx
نوشته شده در جمعه 17 آذر 1391
ساعت : 13:57
نویسنده : SOLTAN
نوشته شده در پنج شنبه 16 آذر 1391
ساعت : 12:3
نویسنده : SOLTAN
نوشته شده در پنج شنبه 16 آذر 1391
ساعت : 10:1
نویسنده : SOLTAN
کد: THET-ALEV-LEFR-USWO
امید وارم لذت ببرید.
نوشته شده در پنج شنبه 16 آذر 1391
ساعت : 9:43
نویسنده : SOLTAN
نوشته شده در سه شنبه 14 آذر 1391
ساعت : 23:34
نویسنده : SOLTAN
مراقب افکارت باش گفتارت می شود
مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود
مراقب رفتارت باش که عادتت می شود
مراقب عادتت باش که شحصیتت می شود
مراقب شخصیتت باش که سر نوشتت می شود
امام علی(ع)
نوشته شده در یک شنبه 12 آذر 1391
ساعت : 1:58
نویسنده : SOLTAN
چنان بردند صبر از دل كه تركان خوان یغما را
ز عشق ناتمام ما جمال یار مسبغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
من از آن حسن روز افزون كه یوسف داشت دانستم
كه عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
اگر دشنام فرمایی وگر نفرین دعا گویم
جواب تلخ می زیبد لب لعل شكر خارا
نصیحت گوش كن جانا كه از جان دوست تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانارا
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر كمتر جو
كه كس نگشود و نگشاید به حكمت این معما را
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
كه بر نظم تو افشاند فلك عقد ثریا را
همیشه دوست می دارم خیلی زیاد م.نداف را
نوشته شده در یک شنبه 12 آذر 1391
ساعت : 1:45
نویسنده : SOLTAN
در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می
کردند:شادی، غم، دانش عشق و باقی احساسات.
روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است. بنابراین هر یک شروع به
تعمیر قایقهایشان کردند.
اما عشق تصمیم گرفت که تا لحظه آخر در جزیره بماند. زمانیکه دیگر چیزی از جزیره روی
آب نمانده بود عشق تصمیم گرفت تا برای نجات خود از دیگران کمک بخواهد.
در همین زمان او از ثروت با کشتی با شکوهش در حال گذشتن از آنجا بود کمک
خواست.
“ثروت، مرا هم با خود می بری؟”
ثروت جواب داد:
“نه نمی توانم، مفدار زیادی طلا و نقره در این قایق هست، من هیچ جایی برای
توندارم.”
عشق تصمیم گرفت از غرور که با قایقی زیبا در حال رد شدن از جزیره بود کمک بخواهد.
“غرور لطفاً به من کمک کن.”
“نمی توانم عشق. تو خیس شده ای و ممکن است قایقم را خراب کنی.”
پس عشق از غم که در همان نزدیکی بود درخواست کمک کرد.
“غم لطفاً مرا با خود ببر.”
“آه عشق. آن قدر ناراحتم که دلم می خواهد تنها باشم.”
شادی هم از کنار عشق گذشت اما آنچنان غرق در خوشحالی بود که اصلاً
متوجه عشقنشد.
ناگهان صدایی شنید:
“بیا اینجا عشق. من تو را با خود می برم.”
صدای یک بزرگتر بود. عشق آن قدر خوشحال شد که حتی فراموش کرد اسم ناجی
خودرا بپرسد. هنگامیکه به خشکی رسیدند، ناجی به راه خود رفت.
عشق که تازه متوجه شده بود که چقدر به ناجی خود مدیون است از دانش که او هم
ازعشق بزرگتر بود پرسید:
” چه کسی به من کمک کرد؟”
دانش جواب داد: “او زمان بود.”
“زمان؟! اما چرا به من کمک کرد؟”
دانش لبخندی زد و با دانایی جواب داد:
“چون تنها زمان بزرگی عشق را درک می کند.”
نوشته شده در دو شنبه 6 آذر 1391
ساعت : 21:19
نویسنده : SOLTAN
خشک مقدسی برید سر برادر مرا
در ان زمانکه می شنید ناله ی مادر مرا
بروی سینه اش نهاده چکمه را
سر تو می برد ز کینه از قفا
حسین من حسین من(2)
* * *
بلبل شوریده ام و وصف جمال می کنم
با گل پاره پاره ام چه شور و حال میکنم
یوسف من حسین پیراهنت چه شد
زیر سم ستور با بدنت چه شد
حسین من حسین من(2)
از حاج محسن رشید در بازار تهران،هیئت قندی(خانواده شهدا)
:: موضوعات مرتبط:
،
،
:: برچسبها:
نوحه,
نوشته شده در شنبه 4 آذر 1391
ساعت : 19:11
نویسنده : SOLTAN
یا امام رضا
تو دل یه مزرعه یه کلاغ که رو سیاست
هوایی شده بره پا بوسه امام رضا
اما هی فکر می کنه اونجا جای کفتراست
آخه من کجا برم یه کلاغ که رو سیاست
من که توی سیاهیا از همه رو سیاه ترم
میونه اون کبوترات با چه رویی بپرم
تو همین فکرا بودش٬ کلاغ عاشق ما
یه دلش می گفت برو٬ یه دلش می گفت نرو
که یهو صدایی گفت تو نترسو راهی شو
به سیاهی فکر نکن تو یه زائری برو
من که توی سیاهیا از همه رو سیاه ترم
میونه اون کبوترات با چه رویی بپرم
نوشته شده در شنبه 4 آذر 1391
ساعت : 1:47
نویسنده : SOLTAN
خدايا !
آنچنان تار و پود وجود ما را به عشق خود عجين كن كه در وجودت محو شويم.
« شهيد دكتر مصطفي چمران »
امین
نوشته شده در شنبه 4 آذر 1391
ساعت : 1:42
نویسنده : SOLTAN
از کودکی همیشه این سوال برایم مطرح بود که چرا قطار تا وقتی ایستاده است کسی به او سنگ نمیزند اما وقتی قطار به راه افتاد سنگباران میشود ...
این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم دیدم این قانون کلی زندگی ما ایرانیان است که هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است مورد احترام است ، تا ساکت است مورد تعظیم و تبجیل است اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت نه تنها کسی کمکش نمیکند، بلکه سنگ است که بطرف او پرتاب میشود، و این نشانه یک جامعه مرده است، ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که متکلم هستند نه ساکت، متحرکند نه ساکن، باخبرترند نه بیخبرتر .
ایااز نظر شما واقیعت دارد؟
نوشته شده در شنبه 4 آذر 1391
ساعت : 1:35
نویسنده : SOLTAN
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم. وقتی كه بچه بودم هر شب دعا میكردم كه خدا یك دوچرخه به من بدهد.. بعد فهمیدم كه اینطوری فایده ندارد. پس یك دوچرخه دزدیدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخش
هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن ؟
به نظر شما چرا اینگونه است؟چرا......
نوشته شده در شنبه 4 آذر 1391
ساعت : 1:25
نویسنده : SOLTAN
بی خودی پرسه زدیم،صبحمان شب بشود
بی خودی حرص زدیم،سهممان کم نشود
ما خدا را با خود، سر دعوا بردیم
ما به هم بد کردیم، ما به هم بد کردیم
ما حقیقت را زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم، که زرنگی کردیم
روی هر حادثه ای، حرف از پول زدیم
از شما می پرسم، ما که را گول زدیم؟
آیا این شعر در مورد زندگی شما صدق می کند؟
باتشکر ازدوست خوبم محمد حسین نداف که تا اینجا مرا یاری نمودند
نوشته شده در جمعه 3 آذر 1391
ساعت : 16:37
نویسنده : SOLTAN
از پروین اعتصامی
نظرتان چیست؟
نوشته شده در جمعه 3 آذر 1391
ساعت : 16:0
نویسنده : SOLTAN
چمدونمو دارم میبندم ، با یه طرح کهنه از دلخوشیام
باورم نمیشه باید برمو ، دیگه هیچوقت به دیدنت نیام
تو که میشناسی منو بهم بگو ، مگه میشه این همه ساده برم؟
با تمومه جاده ها عطر تو از ، بگو باید از کدوم جاده برم؟
شایدم دوباره باید از همون ، جاده ای که تک و تنها اومدم
تک و تنها برمو یادم بره ، واسه ی چی دل به این جاده زدم
چمدونمو باید میبستم ، واسه رفتن از همون روزی که
تو با طعنه هات میگفتی عشقت ، واسه ی دنیای من کوچیکه
خونه خیلی وقته که بهم میگه ، با خودت مرور کن گذشته رو
کسی اینجا به تو وابسته نبود ، خودتو خسته نکن دیگه برو
من با چمدونم آخره جاده ، منتظرت میشم ..
تو هم اگه دیدی ، تنهایی سخته برات ، بیا بمون پیشم !
من با چمدونم آخره جاده ، منتظرت میشم ..
تو هم اگه دیدی ، تنهایی سخته برات ، بیا بمون پیشم !
من با چمدونم آخره جاده ، منتظرت میشم ..
تو هم اگه دیدی ، تنهایی سخته برات ، بیا بمون پیشم !
همان آهنگ وبلاگ
:: برچسبها:
چمدون,
نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391
ساعت : 18:41
نویسنده : SOLTAN
رسول اكرم (ص ) وارد مسجد (مسجد مدينه ) شد، چشمش به دو اجتماع افتاد كه از دو دسته تشكيل شده بود و هر دسته اى حلقه اى تشكيل داده سرگرم كارى بودند: يك دسته مشغول عبادت و ذكر و دسته ديگر به تعليم و تعلّم و ياد دادن و ياد گرفتن سرگرم بودند، هر دو دسته را از نظر گذرانيد و از ديدن آنها مسرور و خرسند شد. به كسانى كه همراهش بودند روكرد و فرمود:(( اين هر دو دسته كار نيك مى كنند و بر خير و سعادتند)) . آنگاه جمله اى اضافه كرد:(( لكن من براى تعليم و دانا كردن فرستاده شده ام )) ، پس خودش به طرف همان دسته كه به كار تعليم و تعلّم اشتغال داشتند رفت و در حلقه آنها نشست .
چیزی که متوجه شدید چیست؟
ممنون میشیم به ما بگویید.
نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391
ساعت : 11:55
نویسنده : SOLTAN
خوشا آنانکه الله یارشان بی بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دایم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی
***
دلم میل گل باغ ته دیره درون سینهام داغ ته دیره
بشم آلاله زاران لاله چینم بوینم آلاله هم داغ ته دیره
***
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم به دریا بنگرم دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان روی زیبای ته وینم
***
غمم غم بی و همراز دلم غم غمم همصحبت و همراز و همدم
غمت مهله که مو تنها نشینم مریزا بارک الله مرحبا غم
***
غم و درد مو از عطار واپرس درازی شب از بیمار واپرس
خلایق هر یکی صد بار پرسند تو که جان و دلی یکبار واپرس
***
دلت ای سنگدل بر ما نسوجه عجب نبود اگر خارا نسوجه
بسوجم تا بسوجانم دلت را در آذر چوب تر تنها نسوجه
از بابا طاهر عریان
نظرتان راجع به این شعر چیست؟